چند روز تعطیلی
اول از همه از چهارشنبه عصر بگم که وقتی اومدم دنبالت خاله بهاره گفت هستی امروز چند بار بالا آورده خیلی نگران شدم رفتیم تو سرویس توی راه باز هم بالا آوردی و هر چه لباس داشتی به گند کشیدی رسیدم خونه همه لباساتو با هم ریختم لباسشویی غافل از اینکه شما درجه حرارات آبشو دست کاری کرده بودی و لباس بافتنی ، شال گردن و کاپشنت همه با ماکسیمم درجه حرارت شسته شدن و تمام لباس بافت و شال گردنت از بین رفتن .فدای سرت عسیسم چهارشنبه شب که همش نق می زدی و بی حال بودی اصلان هم اشتها نداشتی پنج شنبه برات آش درست کردم بهتر شده بودی قصد داشتم عصر بریم خرید که عمو زنگ زد و گفت شب می آن خونمون پس خرید کنسل شد جمعه ظهر رفتیم خونه عمو و شب رفتیم خونه عمه اما ...
نویسنده :
مامان فاطمه
10:48